لوگو

اتاق‌های چت فعال

یک فنجان نقد (میز ۴۶)

سلام عزیزدلم

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۴۵)


بحث آزاد

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۴۴)

نقد داستان

...

- LU
- من هم
- ...؟ ببخشید اشتباه شد!
- ... من هم!

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۴۳)


بحث و نقد

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۴۲)


نقد داستان ایرانی

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۴۱)


بحث آزاد

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۴۰)


بحث آزاد

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۳۹)


تکنیک در داستان کوچک

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۳۸)


نقد داستان : تماشایی ترین (نوشته مولود توکلی)

زن روی فرش قرمز قدم گذاشت. لبخند زد. عکاس گفت: اینجا رو نگاه کنید لطفا.
لبهای زن از هم باز شد. عکاس نزدیک‌تر آمد. خیس شدن پلک‌های زن را دید.
-مامانی مگه قرار نشد دیگه گریه نکنی؟!
زن خم شد و دستی روی سر بدون موی عکاس کشید. دست لاغرش را گرفت و برد به طرف پنجره فولاد.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۳۷)

موضوع انشاء (نوشته الهه ایزدی)

شاید در آینده دلال بشوم. پدرم همیشه می‌گفت: "نون توی دلالیه." شاید هم اختلاس‌گر شدم. دیشب تلویزیون می‌گفت: "بعضی‌ها با اختلاس نون در میارن." چند شب است که گرسنه می‌خوابیم.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۳۶)


نقد داستان "یک روز سخت" نوشته فرهاد جلیلیان
پیش از این در اعتراض به تصویب قانون ازدواج همجنس گرایان خود را در هیئت یک کشیش در مقابل ساختمان مجلس به آتش کشیده بود . برای آن کار طبق قرار داد وجه قابل توجه ای از کلیسا دریافت کرد. و حالا در برابر او نماینده گان حزب کارگران کارخانه ای تازه تعطیل شده نشسته بودند . قرار داد بسته و زمان و مکان انجام کار هم مشخص شد روز انجام کار به همراه دستیاری که داشت لباسهای ضد حریق را زیر لباسهایی که کارگران به او داده بودند پوشید . بعد از آنکه خودش را به آتش کشید در میان جمعیت دوید سپس خود را به زمین انداخت زمانی که دستیارش با پتوی مخصوص به سمت او حرکت کرد چند نفر از کارگرها جلوی او را گرفتند یکی از آنها گفت : بگذار کمی بیشتر بماند تحمل میکند و به جمعیتی که با گوشی هایشان تصویر می‌گرفتند اشاره کرد.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۳۵)


عروس
بلقیس سلیمانی

پسرک دوچرخه‌سوار به سرعت از کنار دخترک دانش‌آموز رد می‌شد و می‌پرسید:"عروس مادر من می‌شی؟" دخترک هرگز به‌این سوال پاسخ نمی‌داد. سکوت علامت رضا بود؛ این را هر دو می‌دانستند.
پسرک در هفده سالگی به جبهه رفت و در چهل و دو سالگی دخترک بازگشت و در قبرستان شهر کوچک آرام گرفت.
فردای روز تشییع استخوان‌های پسرک، زن سر مزار او رفت. همان پسرک شوخ و شنگ هفده ساله در قاب عکس به او لبخند می زد. دخترکی شش ساله ظرف خرما را جلوش گرفت وگفت:"چقدر پسرتون خوشگل بوده!".

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۳۴)

نقد داستان های کوچک غربی و ایرانی

قهرمان
آنها مرد را از جنگ هایش یاد داشتند. زن اما شکل وقتی یادش داشت که غروب در ایوان روی صندلی ننویی، نحیف، قصه ی پریان را می گفت.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۳۳)

نقد داستان : "علم بهتر است یا ثروت؟" نوشته: امیرحسین اسرافیلی

علم بهتر است یا ثروت؟
آقای معلّم موضوع انشا فوق را روی تخته سیاه نوشت، گچ های کتش را تکاند و به شیشه ی ترک خورده عینکش فوتی کرد و بر چشمانش گذاشت. از پشت پنجره کلاس، نگاهش به آسمان خراش یکی از شاگردان سابقش که به خاطر تنبلی از مدرسه اخراج شده بود افتاد، پشیمان شد و گفت: نمی خواهد بنویسید"چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است."

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۳۲)


بحث آزاد : چه میزان الگوبرداری یا کپی‌برداری ممکن است؟

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۳۱)


نقد داستان‌های سه کلمه‌ای

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۳۰)


"بدون عنوان ۳" نوشته : فرهاد جلیلیان

یه خبر خوب و یه خبر بد برات دارم
: اول خوب رو بگو
: همونطور که خولسته بودی دخل اون یارو رو آوردم
: و خبر بد
: قبل از مرگ مقداری پول به من داد . ازم خواست که تو رو هم بکشم .

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۲۹)


نقد داستان "لباس" نوشته معصومه دادگر

بالاخره نوبت اعزامم به پادگان شد. عکس یادگاری پدر را هم برداشتم.
چشمان مادرم نگران بود. می دانستم می‌خواهد بگوید مراقب لباست باش.
لباس سربازی پدرم جای چند گلوله داشت.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۲۸)

نقد داستان "سنگ سرنوشت" نوشته: دنا جوشن

مادر صدایش زد: جان‌خانم! بیا، مهمان داریم.
دخترک آخرین سنگ را روی هفت سنگ گذاشت و وارد خانه شد.
زهرا خانم در حالی که زیر چشمی دخترک را نگاه می‌کرد پارچه سفیدی را از درون ساک زیتونی‌رنگ بیرون آورد.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۲۷)

نقد داستان‌های کوچک غربی

"ما یه مشکلی داریم هیوستن" نوشته جرمی ماتیو زاس
متاسفم. اینجا هوای کافی برای هر دو تای ما وجود نداره. به اونا می‌گم که تو یه قهرمان بودی.



عمومی

یک فنجان نقد (میز ۲۶)

نقد داستان‌های کوچک ایرانی

بدون شرح
زهرا زواریان

تابلوي اول: مردي كه عقرب او را گزيده بود، در اين درمانگاه درمان شد. يك روزه مرخص گرديد.
تابلوي دوم: مردي كه مار او را نيش زده بود، سه روز پيش درمان شد. ديروز خوشحال و سالم به خانه رفت.
تابلوي سوم: مردي كه سگي هار او را گاز گرفته بود، از ده روز پيش تحت درمان است. فردا مرخص خواهد شد.
تابلوي چهارم: از هفته ها پيش، مردي كه رفيق اش او را گازگرفته، هنوز بيهوش است. اميدي به بازگشت او نيست!

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۲۵)

نقد داستان های کوچک غربی

دختر او را می خواهد، پسر پیتزا.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۲۴)

نقد نمونه داستان‌های غربی

آرتور سی کلارک (ترجمه: احسان عباسلو)
خدا :"برنامه پیدایش کنسل". جهان نبود.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۲۳)


نقد داستان "مهربانی" نوشته حسین یادگارنژاد

پدال ترمز را فشار دادم تا پیرمرد رد شود.
صدای شکستن چراغ ها از پشت آمد.
به همسرم گفتم: این روزها مهربانی هزینه اش بالاست.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۲۲)

نقد داستان "گیسوان طلائی" نوشته ایمان نصیری

کشیدم.چشمانم سیاهی رفت،باصدای جیغ پریدم،گیسوان طلایی دخترم در دستانم بود.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۲۱)

نقد داستان "لایک" نوشته سارا عرفانی

لایک

باید در کوتاه‌ترین جمله، منظورم را برسانم. طوری که آخرش ضربه داشته باشد و خواننده را غافلگیر کند. آن‌قدر غافلگیر که به خودش زحمت بدهد روی دکمه ی «لایک» کلیک کند. باید کلی لایک بگیرد. چارهٔ دیگری ندارم. قبل‌ترها، آن موقعی که تازه لپ‌تاپ خریده بودم، میز شام را که می‌چیدم، صفحه ی چت را باز می‌کردم و برایش پیغام می‌فرستادم که «شام حاضره، پاشو بیا! سرد می‌شه.» نه اینکه صدایش نمی‌زدم و علاقه داشتم از فن‌آوری‌های روز استفاده کنم. نه! ده دوازده باری صدایش می‌کردم. اما اصلا نمی‌دانم می‌شنید یا نه. این روزها دیگر چت جواب نمی‌دهد. قدیمی شده است. اصلاً وقتی هر روز بیشتر از چهارصد پانصد مطلب جدید در انواع و اقسام برنامه ها و اپلیکیشن ها برایش می‌آید که باید آن‌ها را بخواند و آخر شب صفر کند، دیگر فرصت نمی‌کند پیام های من را بخواند. حالا باید جوری نوت بنویسم و شِـــیر کنم تا کلی لایک بخورد و دست به دست شود که وقتی او دارد پُر لایک‌ترین مطالب را می‌خواند و لذت می‌برد، بفهمد ته دل من چه می‌گذرد.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۲۰)

نقد داستان های کوچک ایرانی

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۱۹)

بررسی داستان های کوچک ایرانی

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۱۸)


نقد داستان "پرواز" نوشته مهدیه باقری

اومد جلو دستشو زد به کمرش...
صداشو انداخت تو گلوشو وگفت: اهای خوشه..اهای دلپذیر ..اهای بیژن... از الان من ریئستونم..دارندگی وبرازندگی..بالای جدیدشو تکون داد ورفت بالا ی قفسه ها . وگفت :من زر ماکارونم... حاله دیگه دست هیج کس به من نمیرسه..حتی شما دوست عزیز....

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۱۷)

نقد داستان های کوچک "سر کلاس" و " قاب عکس" نوشته شعله جهانگیری

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۱۶)


بررسی نمونه داستان‌های غربی

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۱۵)

فرم در داستان

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۱۴)

نقد مجموعه داستان نامه های گم شده : نوشته مصطفی خدامی

تک فرزند بود. تنها از یک چیز خوشش می آمد، همه به او برادر می گفتند.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۱۳)


نقد داستان "آن مرد آمد" نوشته مژگان حضرتیان‌فام

در کلانتری تعهد داد کتک نزند. دیگر موجی هم نشود.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۱۲)

نقد داستان "کیک" نوشته مولود توکلی

زن گفت: تولدت مبارک؛ و به لیف‌های فروخته نشده خیره شد.
پسرک شعله قرمز را فوت کرد.خاموش نشد. پاک کن آورد و روی کاغذ کشید.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ۱۱)

نقد داستان "مادر" نوشته هاجر محمدی

با همه شهيدان شهر آشنا بود؛
مادر شهيد مفقود الاثر...

عمومی

یک فنجان نقد (میز دهم)

نقد داستان "جنازه روی دست" نوشته حمید نیکبخت

پدرم در را به روی علی بست و گفت: «جنازه ی دخترم روهم روی دوشت نمیذارم...»
علی از پشت در جایی نرفت. . . مرغش یک پا داشت...از حرفش برنگشت و عاشقم ماند.
باهم ازدواج کردیم...!!! ماه عسلمان را علی تنها به سفر رفت ، شهر شلمچه...
و از آن روز بیست سال می گذرد... علی بالاخره از سفر برگشت و حال...!!!
جنازه ی علی ، روی دوش من و دیگر مردم شهر است....!!!!!!

عمومی

یک فنجان نقد (میز نهم)

نقد داستان کوچک "دریا" نوشته فاطمه عرب‌اسدی

اسمش را دریا گذاشته بودیم.
هربار که موجها بَرَش می‌داشتند طوفانی می‌شد‌.
حتی صدف سه ساله را به باد کتک می‌گرفت.

عمومی

یک فنجان نقد (میز هشتم)

نقد داستان "رها" نوشته فرشته مهدوی هزاوه
در اندروني بالغ شد. در سي و پنج سالگي نوه اي داشت به نام رها.

عمومی

یک فنجان نقد (میز هفتم)

نقد داستان "آگهی فروش" نوشته امیر صمدی
آگهی فروش کلیه اش را به دیوار دید. به جای بخیه دست کشید. کاغذ را پاره کرد و به راه افتاد.

عمومی

یک فنجان نقد (میز ششم)


نقد داستان "شهید گمنام" (فرزانه فراهانی)

عمومی

یک فنجان نقد (میز پنجم)

نقد داستان کوچک "دیابت" (سیما رزمجو)

عمومی

یک فنجان نقد (میز چهارم)

نقد خسین مسیح

عمومی

یک فنجان نقد (میز سوم)

خسته بودم. برای همیشه خوابیدم.

عمومی

یک فنجان نقد (میز دوم)

میز دوم

عمومی

یک فنجان نقد (میز اول)

نقد داستان های سایت کاف

عمومی