انتظار


انتظار
فرستنده : زهرا جعفری زاده

انتظار
چکمه های گلیم در پایم سنگینی می کند به بهانه ی مرتب کردن چادرم سبد پلاستکیم را بر زمین می گذارم و طبق عادت چند ماهه ام چشم می دوزم به تنها جاده ای که به شهر منتهی می شود.وقتی سرم را بر می گردانم سیب سرخی درون سبدم می درخشد

پاسخ پیام : داستان ها را در بخش "داستان های شما " بارگذاری کنید حتما نه اینجا.

تازه ها
نرگس باقری

مسابقه داستانک

لیلا طاهری نژاد

مسابقات

رحیم میرعظیم

الگو

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رحیم میرعظیم

جشنواره ده عاشورایی

رحیم میرعظیم

مهر مادری

رحیم میرعظیم

جشنواره ده----

رحیم میرعظیم

برکه ی خم

بیشتر
دات نت نیوک فارسی