الگو


الگو
فرستنده : رحیم میرعظیم

الگو
-بچه چندبار بگم آشغال تو کوچه نریز.کارگرای شهرداری که گناه نکردن.
کودک خم شد تا پوست شکلات را از روی زمین بردارد.موتورسیکلت سواری، پلاستیکی را داخل جوی رها کرد.چشمهای پدر جاروی بسته شده بر پشت موتور سوار نارنجی پوش را تا پیچ کوچه دنبال کرد.
یک نگاه هاج و واج کودک به پدر و نگاه دیگر او به مامور شهرداری بود که دور می شد.

پاسخ پیام : آقای میرعظیم عزیز، داستان ها را در بخش "داستان های شما " بارگذاری کنید حتما نه اینجا.

تازه ها
نرگس باقری

مسابقه داستانک

لیلا طاهری نژاد

مسابقات

رحیم میرعظیم

الگو

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رحیم میرعظیم

جشنواره ده عاشورایی

رحیم میرعظیم

مهر مادری

رحیم میرعظیم

جشنواره ده----

رحیم میرعظیم

برکه ی خم

بیشتر
دات نت نیوک فارسی