نوحة نوح خسته و عرقریزان وارد خانه شد. کولهبار رنج و اندوهش در خانه سنگینتر شد. بدزبانیهای همسر...
پایان خاصّ همیشه دوست داشت بهترین باشد. خاص باشد. تک باشد. تا جایی که دستش میرسید این کار را کرد. ...
ماموریت - بریم؟ - بزن بریم. - پس یه بار دیگه مرور میکنیم. من میرم سراغ مامور شهرداری - منم میرم...
هرکدام راه خود را می رفتند که از جلوی هم درآمدند. گویا قبلا هرگز همدیگر را ندیده بودند. اما چشمش...
داشتند با آب و تاب برای هم تعریف میکردند: -بابای من برام از این عروسک جدیدا خریده بود!بعدشم منو ب...
دخترم کمک میکنی اینارو ببریم؟ -آخه من دیر... چشم مادرجان و صدای اعتراض مرد در هوا پیچید:«خانم گرفتی...
خدا آدم را آفرید آدم نگاهی به زور بازویش انداخت???? نگاهی به سیبیل چخماخیاش➿ به گمان زیرچشمی ه...
ریز میخندد، از داخل کیف دستی که روی پایش گذاشته، کارت پستال را در میاورد و محکم به سینه میچسباند....
الف ب ب با آ می شود با. بابا نان داد. آن مرد در باران آمد. بابا ندارم اما چشم هایم بارانیست ک...