بزرگواری داشت چراغ قرمز را رد می کرد که موتوری از پیاده رو پیچید جلویش. - بی شعورِ آ... ...
تا کی شب میلاد تو باشد؛ تو نباشی...؟!...
روضه در سکوت چراغها روشن شد. خانمها چادرشان را از جلو چشم کنار زدند و آقایان چشم دوختند به روضهخ...
بابا نان داد.از فشار دردهایی که زیر بار کشید.جان داد....
صدای رعد و برق . پسرم در خواب ناز بود اما دخترکم گریه کرد و آغوش پدر خواست .آخر دختر ۳ساله از صدای ب...
مرد بی حال،با حالت زاری تکیه به دیوار داده بود. همسایه گفت: چی شده داری گریه می کنی؟ - پسرم تو جنگ...
باتوم را روی زمین و سپر شیشه ای اش را روی زانو گذاشته بود. انگشتش را با نم حاشیه چشمانش خیس می کرد و...
- چرا می خوای خودتو بکشی؟ - چون دیگه دنیا ارزش زندگی کردن نداره....
پیراهن سیاهش را به تن کرد. این ده روز با این پیراهن می توانست چه خودی نشان بدهد. خود را نشان داد. ...