پیرمردی پس از سالها زنی که در جوانی با او ازدواج کرده بود و بعد از چند سال از هم جدا شده بودند را پ...
خواندنش هم حوصله سربر است؛ سقفِ سفید، سقفِ سفید، سقفِ ......
بس است دیگر بواام بواام زدن های مکرر، دست به زانو شو....
مجری میگوید: جناب پروفسور چرا جراحی؟ نوک تیز چاقو را در گوشت نرم شست پایم میخلانم و آن را چاک م...
کافه آمده بود داخل ، میشناختمش ، مشتری ام بود ، دست مادر مریضش را گرفته بود ، محکم هم گرفته بود ،...
من .. امروز دقیقا سه روز است که خرابم، دلش را شکستم خیلی غر زد سرم که چه مرگم ست . کاش میشد بگوی...
زنش مجری بود. در طول روز خیلی کم میدیدش. وقتی دلتنگش میشد، تلویزیون را روشن میکرد....
در میزنم پدرم بلند میگوید: "آمدم آمدم" میفهمم آیفون هنوز خراب است جعبه بامیه را سمتش میگیرم و روب...
من. تو. صف انتظار سونوگرافی. تپش قلب. شکم برآمده. منشی. اسم من. روی تخت. دستگاه سونو. تشخیص غده...