در میزنم پدرم بلند میگوید: "آمدم آمدم" میفهمم آیفون هنوز خراب است جعبه بامیه را سمتش میگیرم و روب...
کافه آمده بود داخل ، میشناختمش ، مشتری ام بود ، دست مادر مریضش را گرفته بود ، محکم هم گرفته بود ،...
زنش مجری بود. در طول روز خیلی کم میدیدش. وقتی دلتنگش میشد، تلویزیون را روشن میکرد....
به نام خدا #کمپین #کمپین_کمپین_حمایت_از_کادر_درمان #ماسک_بزنیم #نه_به_عزاداری و... _الو الو دار...
به نام محبوب سکوت شهر را در آغوش گرفته بود. برادر کوچکش را در آغوش گرفت، آهسته قدم برداشت، رشته...
دیوار بر سر کارگر فروریخت...
من. تو. صف انتظار سونوگرافی. تپش قلب. شکم برآمده. منشی. اسم من. روی تخت. دستگاه سونو. تشخیص غده...
مردی وانمود می کرد که خیلی پولدار است و بالاخره با دختر یکی از تجار شهر ازدواج کرد. روز عقد به دختر ...
افتاده بود به جانش. پوستش را درید، استخوانهای دست و پایش را خم کرد، انگشتانش را به هم گره زد، چنگ ا...