سکه را در صندوق انداخت. چند قدم بیشتر نرفته بود که پایش پیچ خورد، فکر کرد: عجب صدقه ای! و لنگان لنگا...
- مامان، منم رویا،دخترت! بگو من کی ام؟ - ...مادرمی... ...
ترمه را روی میزپهن کرد...ساعت قدیمی بابا را گذاشت روی ان.. .تیک تاک تیک تاک... درباز شد....هیچ کس نب...
آرام در گوشش گفت: " مجاور شدی " و پرش داد سمت حرم....
وقتی خواهرشان تلفن زد تا برای مراسم خواستگاریِ دخترش دعوتشان کند جا خوردند! هرگز فکر نمیکردند باوج...
انارِ درجه ی یک، درشت، آبدار، شیرین. پانصد کیلو. تحویل:زندان مغان؛ پرداخت: نقدی. (بار نامناسب مرجو...
در گوشه ای از شهر، جایی که آبنماها کار میکردند و صدای آدمها از اطراف به گوش می رسید، توپی روی سنگ...
پس چرا نمی آیی؟! وهجوم سوالاتی که جوابشان را نمی دانستم. پاهایم سست شده بود و سنگینی قلبم را تحمل نم...
ببین!! همه چیز دارم؛ماسک،محلول ضد عفونی،شیلد،دستکش. اما....تو را ندارم...... . ...