زیاد یعنی...


زیاد یعنی...
نویسنده : مولود توکلی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

انفجار نورهای رنگی را روی گنبد طلایی مسجدالاقصی تماشا می‌کنم و می‌پرسم:
-مامان، شبی چند تا فشفشه به آسمون پرتاب میشه؟ هزار تا؟
مامان لبخند می‌زند و سر تکان می‌دهد.
درست مثل آن‌روز که پرسیده بودم:
-مامان، روزی چند تا سنگ جمع کنم؟ هزار تا؟

نظرات

ارسال
تازه ها
محمد قریشی

حسرت

محمد قریشی

هفتاد و سه

مولود توکلی

خواهش

مولود توکلی

جبران

مولود توکلی

شرم

مولود توکلی

هدیه

بیشتر
پر بازدیدترین ها
ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

ایمان نصیری

آستین های خالی

ایمان نصیری

مصنوعی

بیشتر
دات نت نیوک فارسی