«تفاهم»


«تفاهم»
نویسنده : زهرا سائلی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

زن یک دست به کمر، پیراهن مرد را از روی مبل برداشت:« یکی نیست بگه آویزون کردن این مگه چقدر سخته؟ از صبح مثل مرغ نوک به زمین میزنم ریخت‌وپاش آقا رو جمع کنم.»
مرد خواب‌آلو، قدم‌هایش را از اتاق تا هال تند کرد. سرخ شده بود و مثل خرسی که بخواهد قلمرواش را تعیین کند به هر چیزی پنجه میسایید. گلدان، لیوان، قفسه‌ها در چند ثانیه روی زمین پخش شدند. مرد حالا که آرام شده بود برگشت توی تخت. زن، ساکت خم شد به جمع کردن خانه.

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی