ظهر


ظهر
نویسنده : مژگان حضرتیان فام
امتیاز اعضاء : 5
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

ظهر
عاشورا هم گذشت. دیگر نوبت او بود حماسه ز ی ن ب ....

نقد داستان : بخش اول داستان خوب است. جمله ای هشدار دهنده و هشیارکننده. بخش دوم اما کمی مستقیم گویی شعاری دارد. کلمه حماسه نوعی قضاوت شما در داستان هم هست. در ضمن داستان فقط توصیف وضعیت است. شرح و توصیف وضعیت نمی تواند داستان بسازد. داستان احساس ندارد بلکه بیشتر پیام است و این پیام خیلی صریح به مخاطب داده شده. تنها نکته قابل تامل جداجدا نوشتن حروف نام زینب است که البته مقصود نویسنده چندان مشخص نیست. آیا امتداد رسالت اوست؟
به این شکل دقت بفرمایید: "عاشورای برادر تمام شد، رسالت خواهر اما..."
در این شکل ما به واسطه کلمات "خواهر" و "برادر" احساس داریم. و در عین حال داستان به خاطر فرم خاصش در پایان بندی هم قابل اعتناتر شده. قضاوت هم نکرده و شعاری هم نداده.

نظرات

مژگان حضرتیان فام : متشکرم .

ارسال
تازه ها
مهدیه باقری

افسوس

علی پاینده جهرمی

خرید در جنگ

نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی