روزگار کرونا


روزگار کرونا
نویسنده : فرزانه فراهانی
امتیاز اعضاء : 66
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

آن قلمو را به من بده
رنگ را هم بده
ممنون.
جلوتر نیا!
می خواهم تورا در آغوش بکشم!

نقد داستان : خیلی زیبا. به تصویر کشیدن یکی از واقعیت های تلخ ایام کرونا. کسانی که به واسطه بیماری فقط می توانند نظاره گر حضور عزیزان خود باشند اما از لمس آن ها ناتوان اند. چنین تصاویری می تواند تاثیر خوبی بر خواننده بگذارد. داستان محوریت احساسی دارد و از عهده این کار هم خوب برآمده. مانند عمده ی داستان های کوچک ، پایان بندی نقشی مهم در داستان ایفا کرده و به بقیه متن جهت و معنا داده. عمده بار داستان بر دوش پایان بندی بوده.
شاهد یک مونولوگ هستیم تا دیالوگ اما همین مونولوگ کلی مطلب ارائه کرده و داستانی ساخته است. شاید گفته شود که انتها کمی شاعرانه شده و از واقعیت دور رفته اما سادگی احساسی بر این ضعف غلبه دارد و خواننده به واسطه احساس ساده و صمیمی نوشته این ضعف را نمی بیند. در مجموع یک داستان احساسی زیبا داریم.

نظرات

ارسال
تازه ها
مهدیه باقری

افسوس

علی پاینده جهرمی

خرید در جنگ

نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی