باز نویسی مادر نوبتی


 باز نویسی مادر نوبتی
نویسنده : سمیه شرفی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

آنقدر قدش بلند بود که وقتی قدم بر می داشت باید دنبالش می دویدم تا انگشتم از دستش رها نشود اما او حالا کوتاه وبی رمق روی زانوانم دراز کشیده ، هر چند وقت یکبار جابجا می شود، او برای ما نوبتی مادری نکرد.

نظرات

ارسال
تازه ها
مهدیه باقری

افسوس

علی پاینده جهرمی

خرید در جنگ

نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی