بی‌سپر


بی‌سپر
نویسنده : مولود توکلی
امتیاز اعضاء : 8
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

می‌خواست پا به پای امامش باشد. رد خون پیشانی‌اش روی خاک راه گرفت. گفت: "ببخش مولا؛ رکوع بودید و به سجده افتادم."

نقد داستان : داستان عاشورایی ساده و زیبایی است. یک داستان احساسی از قربانی کردن خود برای امام. البته نام داستان به نظر غلط باشد. اگر کلمه "سپر" را استفاده می کردید استعاره بهتری بود. شما "بی سپر" را همین آدم گرفته اید تا نشان بدهید یک نفر بی سپر جلوی امام ایستاده است اما به سپر بودن خود این شخص در عنوان اشاره نکرده اید. با توجه به این که محور داستان همین فرد است اگر عنوان بشود "سپر" هم می تواند به سپر دست او اشاره کند که احتمالا نبوده و هم به این که خود این فرد سپر شده است. این دومی خیلی هم مهمتر به نظر می رسد.
صحنه آخر تصویر زیبایی از قضیه اقتدا و زودتر از امام و پیشنماز به سجده رفتن است. تصور این که این نماز دچار اشکال باشد در عین این که اصابت تیر باعث این کار شده خیلی مضمون داستانی خوبی است.

نظرات

مولود توکلی : استاد واقعا نکته‌سنجی و دقت شما مثل همیشه من رو ذوق‌زده کرد. مسئله‌ای که در مورد نام داستان مطرح فرمودید بسیار دقیق بود و حتما در مورد نام داستان ویرایشی که فرمودید انجام خواهم داد و مجدد این داستانک را با ویرایش جدید برای این سایت ارسال خواهم کرد. باز هم سپاس‌گزارم

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی