پرواز


پرواز
نویسنده : مهدیه باقری
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

اومد جلو دستشو زد به کمرش...
صداشو انداخت تو گلوشو وگفت: اهای خوشه..اهای دلپذیر ..اهای بیژن... از الان من ریئستونم..دارندگی وبرازندگی..بالای جدیدشو تکون داد ورفت بالا ی قفسه ها . وگفت :من زر ماکارونم... حاله دیگه دست هیج کس به من نمیرسه..حتی شما دوست عزیز....

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی