سلام


سلام
نویسنده : معصومه دادگر
امتیاز اعضاء : 22
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

عنوان داستان : سلام
عادت داشت هر پنج شنبه خانه یکی از بچه ها باشد ،هرچند همیشه برای پیدا کردن خانه¬ام مشکل داشت . برای همسایه ها دیگر آشنا بود.
عطر گلابش همه جا را پر کرده بود، از دور که می دیدمش، داشت با گلاب تک تک سنگ ها را دست می کشید و می‌گفت ای بی‌پلاک‌های مادر سلام.

معصومه دادگر1401/04/31

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی