...


...
نویسنده : فرهاد جلیلیان.
امتیاز اعضاء : 50
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

مادر اسلحه را به سمت کودکش گرفت و چند بار به او شلیک کرد کودک نقش بر زمین شد. چند لحظه بعد چشمهایش را باز کرد و با لبخندبه مادرش گفت:«حالا نوبت منه که پلیس شم»

نظرات

: اصلاحیه : مادر تفنگ را به سمت کودکش گرفت و چند بار به او شلیک کرد.کودک به زمین افتاد. چند لحظه بعد چشم‌هایش را باز کرد و با لبخند گفت :«حالا نوبت منه که پلیس شم»

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی