قصه گیاهک


قصه گیاهک
نویسنده : ابوالفضل اصغری
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

یکی بود یکی نبود ابوالفضل در یک خانه قدیمی و بزرگ زندگی می کرد خانه ی آن ها یک باغ پر از درخت هم داشت او ساعت ها در حیاط فوتبال بازی می کرد یا از درختان میوه بالا می‌رفت و میوه می خورد یک روز ابوالفضلبا چوب دستی اش در باغ می چرخید او میخواست چند حشره جالب پیدا کند تا روی آن ها آزمایش کند هر بار که او موجود جدیدی پیدا می‌کرد عکسش را میکشید و سعی میکرد اسمش را پیدا کندتا به حال او 8 حلزون و 6نوع کفشدوزک مختلف پیدا کرده بود.و.....این داستان ادامه دارد و طولانی است.

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی