در جست‌وجوی نان


در جست‌وجوی نان
نویسنده : مریم
امتیاز اعضاء : 5
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

تا آمد دستش را دراز کند و آن عروسک خوشگل را بگیرد یکهو چشم‌هایش را باز کرد. از حال رفته بود. شکم خالی‌اش تیر کشید. خواست بلند شود اما نتوانست. چشمش افتاد به عروسک یک‌چشمی که خودش، چند روز پیش از توی زباله‌ها پیدایش کرده بود و کنارش افتاده بود.

مریم عرفانی‌فر

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی