صد تومانی


صد تومانی
نویسنده : سیده اعظم الشریعه موسوی
امتیاز اعضاء : 22
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

صدای موتور آمد.
با خوشحالی دوید: آخ‌جون، پستچی نامه آورده.
نامه را گرفت. با عجله در آن را باز کرد. برادرش نامه فرستاده بود.
روی همان کاغذهای مخصوص که دورتادور آن تصویر پلاک و رزمنده بود. یک اسکناس صد تومانی تا نخورده هم عیدی فرستاده بود.
اسکناس را لای قرآن پیش سوره‌ی فجر گذاشت.
دوست داشت زودتر جنگ تمام شود. برادرش بیاید تا با هم به خرید بروند .
☆☆☆
قرآن می‌خواند. به سوره‌ی فجر رسید.
صد تومانی سی و چند سال است که لای قرآن مانده .

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی