عذرخواهی


عذرخواهی
نویسنده : سیده اعظم الشریعه موسوی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

خانواده‌ی سُنّی سوری به خانه برگشتند، پدر اول از همه سراغ قرآن توی طاقچه رفت تا خاکش را بتکاند. گوشه‌ی نامه را که از قرآن بیرون بود دید. آن را برداشت. چون فارسی بلد نبود به سمت زینبیه دوید. نامه را به رزمنده ایرانی داد تا برایش بخواند. حرف‌های نامه را که شنید گریه‌کنان زنگش زد: سلام علیکم روحی فداک قاسم سلیمانی.

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی