آقاجان! اگر نشناختمت سلام علیکم


آقاجان! اگر نشناختمت سلام علیکم
نویسنده : مریم صفدری
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

ساعت هفت صبح، مسافر جلو با اشاره به جمله‌ی روبه‌روی راننده‌ی تاکسی:
- آقا! این که نوشتی برای کی هست؟ برای امام زمان؟ اون که میگن جزیره‌ی خضرا زندگی می‌کنه. تو این شهر پر دود‌ و دم چکار می‌کنه امام زمان؟!
مسافر پشت سر راننده:
- برفرض محال هم اینجا باشه شما فکر می‌کنی امام زمان با تاکسی رفت و آمد می‌کنه؟!
مسافر وسط:
- به عمر ما که قد نمیده ظهور امام زمان!
مسافر کنار در:
- به امید همین چیزا نشستیم که وضعمون اینه دیگه!

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی