یاری


یاری
نویسنده : سید حسین یادگارنژاد
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

صدای سنج و دهل، دور و دورتر می‌شد.
آوای محزون «هل من ناصر ینصرنی» از سکوتش صیحه می‌کشید.
کیسه و نایلون‌ها را که جلویش گذاشتم، اشک شوق، چشمانش را میان پوست چروکیده، قاب گرفته بود.

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی