رزقرمز


رزقرمز
نویسنده : نرگس جودکی
امتیاز اعضاء : 36
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.


ساعت سه و ربع است. با دسته گل رز قرمز که پشتش پنهان کرده، بالای سرم نشسته است. زیر چشم های روشنش چروک افتاده چنگی به موهای جوگندمی می زند. اشک روی صورت استخوانی می غلتد و در چال گونه اسیر می شود. لب های درشت و گرمش را نزدیک می آورد.
_تولدت مبارک نرگسی
آغوش باز می کنم. سعی می کنم لب روی لب هایش بگذارم که مرگ در هیبت سنگی سخت و سرد، زندگی و شادی را باهم به سخره می گیرد.

نظرات

: عالی

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی