تقصیر


تقصیر
نویسنده : الهام آباده ای
امتیاز اعضاء : 61
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

-" صد بار گفتم پاپیم نشو ! "
این را که میگفتی ، جرات نگاه کردن به صورتم را نداشتی . فقط روسریم را کشیدی . آنقدر کشیدی تا چشمانم گرد ، لبهایم کبود و بی حالت شد . دراز شدم روی زمین و گوشیت از دستم افتاد . مثل دیوانه ها نشستی بالای سرم و داد زدی :
-" تقصیر خودت بود لعنتی ! "
گوشیت زنگ خورد . مثل همیشه صفحه اش را از جلوی چشمان خیره مانده ام ، دزدیدی .

نظرات

: عالی

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی