مکر زنانه


مکر زنانه
نویسنده : مژگان مظفری
امتیاز اعضاء : 7
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

مکر زنانه

«عزیزم، کارت پرواز گرفتم، دارم سوار می‌شم، رسیدم زنگ می‌زنم.»
مرد تماس را قطع می‌کند، گوشی را خاموش می‌کند و به زنی که با لبخند مرموز نگاهش می‌کند، می‌گوید: «ببخشی… باید یه جوری از دستش خلاص می‌شدم. خب در مورد چی حرف می‌زدیم؟»
زن لیوان خالی آیس موکا را گذاشت کنار گذاشت و گفت: «در مورد سیاره‌ها.»
مرد با سرخوشی قهوه‌اش را مزه مزه کرد و گفت: «آها… خواستم اینو بگم، تو فرض کن زهره‌ای و منم بهرام. اگه جاذبه‌ی احساس ما به‌هم زیاد بشه، زهره و بهرام به‌هم نزدیک می‌شن و با استعدادی که دارن یه زمین بهتر…»
صدایی از پشت سر پرید توی حرفش: «یک بهرامی ازت بسازم که هزارتا مشتری براش پیدا شه. که تو فرودگاهی ها؟»
مرد طوری با ترس و حشت از پشت میز بلند شد که فنجان قهوه چپه شد روی میز. بی‌اختیار دستش را گرفت لبه‌ی میز و قهوه چک چک می‌ریخت کف دستش. آب دهانش را به سختی قورت داد و گفت: «توضیح می‌دم، ایشون همکارم هستن.»
همسرش با زن غریبه دست داد و گفت: «کار ما تموم شد عزیزم، مرسی.»
مژگان مظفری

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی