شب


شب
نویسنده : زهرا جعفری زاده
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

به نام او که نظاره گر من است در همه حال
شب
محکم درآغوش می فشارمش چشم درچشمش می دوزم نمی خواهم نگاهم را از چشمانش بگیرم تنها لحظه ای پلک هایم سنگینی می کند و روی هم می افتد. وقتی چشمانم را دوباره باز می کنم با آغوشی خالی در رخت خوابی سفید که گوشه ای از آن با مداد رنگی خط خطی شده به خود پیچیده ام

نویسنده : زهرا جعفری زاده

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی