کیک سرد
نویسنده : زهره باغستانی
امتیاز اعضاء : 30
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
روز تولدش زمین سفید پوش شد.
لیلا توی حیاط برایش کیک درست کرده بود. قابلمه رااز رویش برداشت
_ببین... شده عین خودش!
ته شیشه مربا را خالی کرد رویش. چند شاخه کبریت کاشت وسطش.
چشم های مادر خندید.
_حالا آرزو کن،بعدش هم فوتش کن... یالله!
مادر چشم هایش را بست و آرزو کرد، هر سال تولدش برف ببارد.
مهرداد عیوضی : سلام
خیلی داستانک زیبای بود. لذت بردیم. تصویر سازی بخوبی در داستانک جا افتاده و واقعا تولد دیدنی بود. و نویسنده قلمی خوبی در خلق این داستانک ها داره آرزوی موفقیت برایش می کنم. قلمشون مانا
ارسال