باردار


باردار
نویسنده : شعله جهانگیری
امتیاز اعضاء : 22
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

(اصلاح داستانک قبلی)
زن شیک پوش به زنی که رنگ به رخسار نداشت نگاهی کرد وگفت:" خوش به حالت که بارداری! ده ساله دارم مداوا می‌کنم.
خدا شانس بده!
زن فقیر، آرام گفت:" برای سقط جنین اومدم."

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی