«مرد کوچک»


«مرد کوچک»
نویسنده : مریم محمدی
امتیاز اعضاء : 9
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

با دقت و حوصله، دو تا قرمز-سفید خوشگلش را از داخل لگن پلاستیکی نشان کرد و خرید.
با دستهای کوچک، قلکش را شکسته بود تا دل مادرش را شاد کند.
دیشب شنیده بود که امسال برای سبزی پلوی شب عید، ماهی ندارند.

نظرات

ارسال
تازه ها
مهدیه باقری

افسوس

علی پاینده جهرمی

خرید در جنگ

نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی