مرمی


مرمی
نویسنده : عباس
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.


مرمی


صداها
از بیرون، صدای هلهله، صدای ساز و دهل و صدای تفنگ می‌شنوم. صدای چند عروسی، هم‌زمان با هم، میان هم گوریده‌اند، وول می‌خورند و سرسام می‌کنند. صداها تمرکزم را خط‌خطی می‌کنند.کتاب را کنار می‌گذارم و به حیاط می‌روم.
مرمی
صدای تقه‌ای روی سقف ماشین از جا می‌پراندم. به دنبال عامل صدا، سقف ماشین را نگاه می‌کنم.مطلقا هیچی. دقیق‌تر نگاه می‌کنم. سوراخی روی سقف ماشین، دقیقا بالای سر صندلی راننده می‌بینم. درِ ماشین را باز می‌کنم، روی صندلی یک مرمی است. تطبیق می‌دهم، سوراخ دقیقا قالب گلوله است.
تالارها
ذهنم به هزار راه می‌رود و به هزار کس شک می‌کند. ولی بیهوده. می‌روم بالای پشت‌بام، شاید پوکه را پیدا کنم. مطلقا هیچ. دوباره فکر می‌کنم، یهو، لامپی توی سرم روشن می‌شود. مکاشفه‌وار می‌گویم:« عروسی، تالارها، تفنگ‌ها. گلوله‌ها.»
پلیس110
افسر شیفت می‌گوید:«صدها شاکی داریم با صدها گلولهء سرگردان با صدها ماشین سوراخ شده درآن منطقه. بی‌سند و بی‌شواهدِ مُتقن بی‌فایده است» تلفن را می‌گذارم.
خوف
مرمی کف دستم است، با آن بازی بازی می‌کنم. یهو خوف می‌کنم و ضربان قلبم را می‌شنوم. فکر می‌کنم، اگر به جای سقف ماشین به سر من یا کس دیگری می‌خورد چه می‌شد؟؟؟



نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی