تا دیروقت در تعزیه نقشش را بازی کرده بود. دیر خوابیده fود و حالا دیر آمده بود. به دم در کلاس رسید. نامه ی معاون را به معلم نشان داد:«همکار محترم، اجازه ی ورود داده شود. با تشکر »
معلم قبول کرد:« اگه این نامه نبود راهت نمیدادما، دیگه تکرار نشه »
سرش را پایین انداخت:« بازم ممنون که گذاشتین بیام تو، امام حسین هم نامه داشت. دعوت نامه ی کوفی ها رو میگم. ولی راش ندادن نامردا »
کلاس ساکت شده بود.