« کلیدش دست من نیست! »


« کلیدش دست من نیست! »
نویسنده : فائزه فداکار
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

بچه را بااحتیاط روی تختش می گذارم. خوشحالم. بالاخره او خوابید. به همسرم لبخند می زنم:« میشه برقا رو خاموش کنی بگیریم بخوابیم؟ » به پنجره نگاه می کند:« عزیزم خورشید رو که نمیشه خاموش کنم! » نگاهم به جای پنجره به لامپ های خاموش گیر می کند.

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی