طبیب بزرگ


طبیب بزرگ
نویسنده : فائزه فداکار
امتیاز اعضاء : 9
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

به جواب آزمایش ها و سپس به چشمان مادر نگاه کرد. انگار آخرین امیدش بود. لبخند زد و گفت:« من یه دکتر بهتر می‌شناسم. مطمئنم درمان بچت پیش اون دکتره. آدرس میدم اولین فرصت ببرید اونجا. » نگران شد و پرسید:«شما هم نمی‌تونی؟ پس دکترای قبلی هم راست گفتن که درمان نداره؟ » دلش لرزید و جواب داد:« این دکتری که من معرفی می‌کنم حتما درمانش میکنه. ببینید خانوم، مریضی بچه بزرگ نیست. فقط پیش دکترایی بردی که توانش رو نداشتند. » آدرس را لای دفترچه گذاشت. مادر بچه را بغل زد و دفترچه را برداشت. توی تاکسی که نشست تای کاغذ آدرس را باز کرد و خواند:« مشهد، حرم مطهر رضوی، طبیب بزرگ: علی بن موسی الرضا »

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی