معلمی عشق است


معلمی عشق است
نویسنده : فائزه فداکار
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

لبخندش را آماده کرد. تند و تیز تقه‌ای به در کلاس زد و وارد شد. مثل همیشه با لحن خاص خودش سلام کش‌داری تحویل بچه‌ها داد. بچه‌ها نصف و نیمه جواب سلامش را دادند: « وای خانوم خوش به حالتون چه انرژی‌ای دارید سر صبحی » در سرش تصویر گریه‌ی نوزادش که پیش مامانش گذاشته‌بود، رانندگی و شاخ به شاخ شدن با آن ماشین سنگین سر پیچ، پیدا نکردن جای پارک، باعجله پیاده شدن و ماندن چادر لای در ماشین و صدای جیر پاره‌شدنش مثل فیلم دور تند پخش شد. گفت:« چون دوستون دارم دخترا »

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی