خرملخ


خرملخ
نویسنده : سید مهدی عسکری
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

رتیلی با عنکبوتی شاخ به شاخ شد! ملخی که چندبار در تار عنکبوت گیر افتاده بود از درِ حمایت از رتیل درآمد! و در خانه‌خرابی عنکبوت پایکوبی می‌کرد! عنکبوت فرار کرد و دعوا تمام شد. ملخک گوشه‌ای خزید تا نفسی تازه کند؛ غافل از اینکه رتیل گرسنه داشت سمت او می‌آمد تا او را بخورد! رتیل، چنگکی به ملخ زد و یک بال او را شکست! ملخ که تازه متوجه خطر شده بود با تنی زخمی، جستی زد و از دست رتیل گریخت و هر جور بود خود را به پناهگاهی رساند و خسته و پریشان نزد دوستان خود برگشت. اما پروانه و زنبورعسل و کفشدوزک و حتی خرمگس! او را ترک کردند؛ زیرا دیگر به او اعتماد نداشتند و او را عامل و نفوذی رتیل می‌پنداشتند! ملخ، تنها و خسته و با بالی شکسته به کنجی رفت و با حسرت به آنچه گذشته بود نگریست و دریافت که اول اینکه مشاجرۀ دو قاتل برای منفعت شخصی و تمامیت‌خواهی است نه آرمانی اخلاقی و عمومی! دوم اینکه در نزاع دو دشمن یا اجنبی، طرف هیچ‌کدام را نباید گرفت؛ هر طرف که ضربه بخورد پیروزی بی‌دست‌وپاها و مظلومان است! سوم اینکه هر اشتباهی بهایی دارد و تنهایی و شکستگی،‌ تاوان خطای خویش است و دیگران را نباید سرزنش کرد؛ و چهارم اینکه دشمن، هرگز دوست نخواهد شد و خرش که از پل گذشت به ذات خود برمی‌گردد!
نتیجۀ فلسفی!: خرمگس‌بودن بهتر از ملخی است که خرمگس معرکه است!!

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی