مادرم گفت: بیا این زن و بچه ت ،ول کردی به امان خدا ورفتی منطقه.گفتم:من نمیتونم بیام. الان وضع جبهه خرابه،قراره پشت سر هم عملیات بشه،ان وقت من پاشم بیام ؟ باور میکنی هنوز عکسشو ندیدم
مادرم گفت:مگه میشه؟گفتم:میترسم توی این عملیات ،اگه عکسش روببینم،محبتش کار دستم بده و حواسم فقط به اون باشه،