"نشد یه غذای درس و درمون بده، کوفت کنیم."
"خوب حالا یه غذاس دیگه."
"تو این گرونی، برنجُ زغال کرده!"
"چرا اینا رو به من میگی؟!"
"پَ به کی بگم؟ زن آدم عینهو آل دلکن میشه خداوکیلی؟!"
"کاش زبون خودش سوختهبود، دلت خنک میشد ها!"
"گل گفتی! از دست اون نیش مارش راحت میشدم."
"هی خیال بباف، فعلا که داد و قالش تو سرته!"
_به جای چت و پت تو آینه، بیا سفره رو بنداز.