ارثیه خانوادگی


ارثیه خانوادگی
نویسنده : اعظم چهرقانی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

لباس را بویید. آرام روی چشم‌هایش گذاشت و گریست.
تقه‌ای به در خورد.
_ بابا زود باش! همه منتظر شما هستن.
قلبش در سینه بی‌تابی می‌کرد و نای جواب دادن نداشت.
می‌خواست برای آخرین بار، یک دل سیر، یادگار فرزندان شهیدش را به آغوش بکشد.
لباس را پوشید. انگار آخرین بار بود که فرزندانش را در آغوش می‌کشید.
حالا دیگر با حس و حال دیگری می‌توانست در مراسم تشییع فرزندش شرکت کند.

پاورقی:
تقدیم به شهید محسن فرهادی که در سال ۵۹ شهید شد و دو سال بعد برادرش حسین با همان لباس پاسداری درپنجم مرداد سال ۶۱ به شهادت رسید.
پدر بزرگوارشان نیز با لباس پاسداری فرزندان شهیدش در مراسم تشییع شرکت کرد.

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی