محبت‌های سوئیسی


محبت‌های سوئیسی
نویسنده : فاطمه سادات حسینی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.

محبت‌های سوئیسی
بچه‌ها را که خواباند، خودش را به آشپزخانه رساند. انبوه ظرف‌های نشسته، خستگی‌اش را چندبرابر کرد. دیسک گردن، امانش را آورده بود.
کنار سینک ایستاد.
امیر از راه رسید. جعبه سرویس طلا را مقابل صورتش گرفت. مناسبتش را به یاد نمی‌آورد:
_ببین چی برات خریدم؟ کی برا خانمش ازینا می‌خره؟ سوئیسیه‌ها! برای دوستات تعریف کن...
مائده، نفسش را به شدت بیرون داد. کمرش تیر کشید. رد نگاهش امیر را تا روی کاناپه بدرقه کرد.
(می‌دونم خسته شدی! نگه‌داری از بچه‌ها، تنهایی، کار سختیه. نگران نباش! دیگه همه کارها رو بسپار به من. تو فقط استراحت کن).
دست‌کش‌هایش را پوشید. کف پاهایش ذق‌ذق داشت. شیر آب را باز کرد. شرشر آب، همه افکارش را شست و با خود برد.

نظرات

ارسال
تازه ها
نرگس جودکی

کولی

نرگس جودکی

قاتل عاشق

نرگس جودکی

ایثار

نرگس جودکی

ناموس

نرگس جودکی

بخش کرونا

نرگس جودکی

خردل

بیشتر
پر بازدیدترین ها
رهاسادات عابدینی

اشک های صورتی

ایمان نصیری

گیسوان طلایی

مهدیه باقری

ترمز

فرزانه فراهانی

جنگ

علیرضا امینی

راست گفتم

زینب گلستانی

داستان کوچک

بیشتر
دات نت نیوک فارسی