غول و مردم دهکده
نویسنده : علی پاینده جهرمی
امتیاز اعضاء : 0
امتیاز منتقدین : 0
برای امتیاز دادن به داستانها وارد شوید.
روزی غولی به محل زندگی قبیله ای نزدیک شد. افراد قبیله در بیرون دهکده ی خود جمع شدند که ببینند قصد و غرض قول چیست و به چه هدفی به آنجا آمده است؟ غول به مردم گفت: من دارای قدرت فوق العاده ای هستم. می توانم انسانی را کشته و بدن او را تکه تکه کنم. سپس تمام تکه های بدنش را جمع کرده، آدم جدید و خیلی بهتری ساخته و به او زندگی بدمم در حالی که تمام بیماری های او از بین رفته باشد. هر کس که می خواهد پیش من بیاید تا او را بخورم و بعد یک زندگی دوباره ی ایده آل به او داده و دوباره برگردانم.
افراد قبیله از حرف های غول خیلی خوششان آمد. هر روز عده ای با آرزوی دست یافتن به یک آینده ی جدید و یک زندگی ایده آل به نزد غول می رفتند. تا اینکه مدت ها گذشت اما کسی از نزد غول بازنگشت. پیران قبیله با هم جلسه گذاشتند. با خود فکر کردند که نکند آینده ی عالی، زندگی ایده آل و دیگر چیزها تنها حقه ای از جانب غول باشد و شاید غول قصد و غرضی نسبت به جان و مال افراد قبیله داشته باشد؟! این بود که از فردا صبحش دروازه ها را بستند که نه غول بتواند به دهکده یشان وارد شود و نه کسی دوباره به سودای زندگی ایده آل نزد غول برود.
اما...
دیگر تعداد افراد طایفه کم شده بود. آن ها ضعیف شده بودند. این بود که غول به دهکده حمله برد و دیگر افراد را هم پاره پاره کرد و خورد و مالک اموال آن ها گردید.
نوشته علی پاینده
ارسال