دختر خمیازه کشید و خوابآلود گفت: «دیشب با هماتاقیهام تا خودِ سحر بیدار بودم.» صدای مادر پشت گوشی پیچید: «قبول باشه. حالا بیدار هم شدی یا فقط بیدار موندی؟» دختر مکث کرد: «یعنی چی که بیدار شدی؟!» مادر خنده کوتاهی کرد: «منظوزم جسمت نبود.... .»
نظرات