چاقوکش
✍️ ارسال داستان جدیدچاقوکش
فرمانده گروهان جرئت نمیکرد به شهر بیاید. میگفتند دارد خودش را جا میزند. بعد از عملیات کربلای ۵، توی تابوت برش گرداندند.
فرمانده گروهان جرئت نمیکرد به شهر بیاید. میگفتند دارد خودش را جا میزند. بعد از عملیات کربلای ۵، توی تابوت برش گرداندند.
نویسنده: صدیقه یوسفی باصری
شهر: مرودشت
تاریخ انتشار: ۱۴۰۴/۰۷/۰۵
بازدید: ۶۷
امتیاز داور: ۰
امتیاز کاربران: ۰ (جمع کل) | میانگین: ۰ از ۱۰ (۰ رأی)
نظرات کاربران
هنوز نظری ثبت نشده است.